به گزارش مشرق، شرایط سیاسی و مدیریتی کشور به گونهای شده که هرچقدر بیشتر از عمر دولت دوازدهم – در ادامه دولت یازدهم – و مجلس دهم میگذرد، بیشتر از قبل پیچیدگیها و تناقضهای جریان حاکم بر این دو نهاد، گریبانگیر مردم میشود و به همان اندازه، پیشبینی رفتار آینده این دو رکن کشور را سخت میکند. از یک طرف، دولت حسن روحانی این روزها ترجیح میدهد به جای آنکه پاسخگوی دلار ۱۲ الی ۱۳ هزارتومانی و سکه ۴.۵ الی ۵ میلیون تومانی باشد، صرفا و صرفا از همدلی و وحدت برای غلبه بر مشکلات سخن بگوید، بیآنکه یادش بیاید روزگاری نه چندان دور، منتقدان را «کاسبان تحریم» میخواند و بدنبال آب و صابون برای شستن صورتشان بود.
بیشتر بخوانید:
نظام در دوراهی روحانی
نمایندگان همسو نیز از بیمحلیهای دولت شاکی هستند
از طرف دیگر، مجلس که با برخی «لیستهای تَکراری» فاقد هرگونه اکثریت انسجامیافته و رفتار قابل پیشبینی و محاسبه است، به اعتقاد برخیها درگیر دستورکارهایی است که دردی از مردم دوا نمیکند و حتی اولویتهایش را هم گم میکند.
حمیدرضا حاجیبابایی نماینده مردم همدان در پنج دوره مجلس است که در این دوره ریاست فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس را برعهده دارد. حاجیبابایی که در انتخابات خردادماه امسال هیات رئیسه، با نامزدیاش برای ریاست، رای لاریجانی را شکست، در عین حال به نفع او کنار رفت تا کرسی ریاست به دست عارف نیفتد، اما این روزها منتقد جدیتر لاریجانی است و البته دلیل آن «کنار رفتن» و این «انتقاد کردن» را تشریح میکند.
وی به تشریح چرایی انتقادات اخیرش از مدیریت مجلس پرداخته و عملکرد دولت و مجلس را آسیبشناسی کرده است.
رئیس فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس، درباره دولت معتقد است که شرکای انتخاباتی حسن روحانی اجازه ترمیم کابینه و تحرک آن را نمیدهند. به اعتقاد حاجیبابایی، مجلس، قربانی برجام و رفتار دولت شده و این روزها هم دارد قربانی وضعیت اقتصادی کشور میشود.
متن کامل گفتگو با حمیدرضا حاجیبابایی به شرح زیر است:
آقای دکتر، از تذکر هفته قبل شما در صحن مجلس شروع کنیم که گفتید بارها در این مجلس به نظام و رهبری و اصول انقلاب توهین شده، اما رئیس مجلس واکنشی نشان نداده است. ماجرا چیست که شما چنین تذکری دادید؟
بحث قدری کلیتر از اینهاست. به هر حال مجلس یک رسالتی دارد، به ویژه الان که وضعیت کشور به این شکل است، معیشت مردم با مشکل روبرو است، باید همه تلاش و کوشش کنند و زحمت بکشند که از این مشکلات جلوگیری کنند و باید راهکار هم داده شود و راه چارهها را مشخص کنند.
علیرغم اینکه باید تلاش کنیم که دولت به ویژه تیم اقتصادی بتواند موفق شود، انسان در یک نگاه خیلی امید به کار دولت ندارد، لذا همه نگاهها به مجلس بازمیگردد، اما کار مجلس هم به هر دلیلی خیلی اقناعکننده نیست.
چرا اقناعکننده نیست؟!
گویا مجلس میخواهد به یک نحوی همراه با یک سیاستی جلو برود که این سیاست هیچ هزینهای نداشته باشد و برای او هیچ ضرری نداشته باشد و حداقل منافع را هم داشته باشد. به همین دلیل مجلس پرقدرت، باابهت و در راس امور تبدیل به مجلسی میشود که غیرقانعکننده، غیرمطلوب و مورد نقد مردم است. چرا که در چنین زمانی مجلس باید میدانداری و نقشآفرینی کند؛ یعنی حتی علاوه بر اینکه مسئولیت خطیر خودش را به نحو احسن انجام میدهد، به دولت هم باید کمک کند، یعنی در بازی و میدان اجرائی هم ورود کند و دولت را یاری دهد.
در قوه قضائیه هم ورود پیدا کند و دست قوه قضائیه و دولت را بگیرد. اما الان شرایط به گونهای است که نه تنها چنین اتفاقی رخ نمیدهد، متاسفانه نسبت به کار خود مجلس هم حرف و بحث وجود دارد. مجلس مجبور میشود با یک چیزهایی خودش را سرگرم کند و در نتیجه یک تناقضها و تضادهایی در مجلس ایجاد میشود که مجلس محل «عوض کردن لباس» میشود. یعنی کسی که تمام توان خودش را بکار گرفته و از دولت دفاع کرده تا دولت رای آورده و بر مسند قدرت نشسته است و تا جایی که ممکن بوده از مواهب دولت استفاده کرده، حالا یکباره مجلس جایگاهی میشود که این تفکر، پوست عوض کند و از طرفدار دولت به منتقد دولت تبدیل شود. قبل از این، با تفکری همراهی میکند تا بگوید دولت میتواند کار انجام دهد اما عواملی وجود دارد که اجازه نمیدهد دولت کار کند.
اما یک مدت که از این ماجرا میگذرد، تلاش میکنند وقتی سوال از رئیسجمهور مطرح میشود، رئیسجمهور را به میدانی ببرند که در آن میدان به اهداف سیاسی خودشان برسند؛ مجلسی متشنج و بههم ریخته ایجاد شود و کسانی ورود پیدا کنند و بحثهایی مطرح کنند و مجلس را متشنج کنند و رئیسجمهور را به گونهای که میخواهند در جامعه مطرح کنند و پیام مطلوب خودشان را به جامعه منتقل کنند.
در مرحله بعد، تاختن به نهادهای نظام و مسائل گوناگون مطرح میشود. یعنی وقتی ما موفق عمل میکنیم و تمام این فضا را میگیریم و به بهترین نحو سوال از رئیس جمهور مطرح میشود و رئیسجمهور هم سوالات را جواب میدهد و در مجلس علیرغم همه پیگیریهای برخی افراد، بعضی از قسمتهای سوال ۱۹۵ رای کسب میکند، تازه برخیها شروع میکنند و به شدت رئیسجمهور را محکوم میکنند؛ به این معنا که آقای رئیسجمهور باید در سوال مطرح میکردید چه کسی اجازه نمیدهد کار کنید و شما باید عوامل را بیان میکردید! حالا که رئیسجمهور این مسائل را مطرح نکرده و این سوالات با موفقیت مطرح شده، آنها به نیابت از رئیسجمهور این حرفها را بیان میکنند.
جالب این است که در مجلس به شکلی کار دنبال میشود که هم وضعیت موجود را حفظ کنند و هم آسیبی به هیات رئیسه وارد نشود؛ یعنی از نظام هزینه داده شود، حرفهای ساختارشکنانه بیان شود، اما مباحث خاص زمانی مطرح شود که کسانی ریاست جلسه را برعهده داشته باشند که این حرفها را قبول دارند!
یعنی همان ساعات اداره جلسه علنی توسط رئیس و نواب رئیس!
بله. حتی نه تنها این حرکات سیاسی، بلکه برخی مواقع بحثهایی مطرح میشود و سیاهنماییهایی از طرف فراکسیونهای گوناگون مطرح میشود؛ حتی برخی افراد از فراکسیون ولایی یا مستقلین این بحثها را مطرح میکنند و سیاهنماییهایی نسبت به نظام انجام میدهند که در هیچ مورد شاهد نیستیم که از جایگاه مدیریت مجلس و به صورت منطقی و مستدل و به عنوان حافظ منافع ملی و حافظ منافع نظام مورد سوال قرار بگیرند که روی چه حسابی این حرفها را بیان میکنید؟ بخشی از این حرفها درست نیست.
این غیر از آن قاعده و اصلی است که نماینده حق طبیعی دارد، حرف بزند. آن وقت در نهایت جمعبندی این میشود و مجلسی را میبینیم لایههای گوناگونی در پشت سرش دارد و شما لایههای گوناگون را به راحتی میتوانید ببینید که کاملاً در یک بازی تعریفشده غیرمنطقی و بدون خروجی قرار گرفته، یعنی مجلس با لوایح و طرحهایی درگیر است که سودی ندارد و فقط زمان مجلس را میگیرد.
نقش رئیس مجلس و هیات رئیسه در این میان چیست؟ چه در مطرح شدن طرحها و لوایح غیرضروری و چه در میدان دادن به حرفها و رفتارهای ساختارشکنانه!
میخواهم بگویم حرف اول در مجلس را رئیس مجلس میزند. با این آئیننامهای هم که ما داریم، در واقع مدیریت بلامنازع است. ما هم میخواهیم مجلس را داشته باشیم و هم در هفته سه روز مجلس اداره شود و هم در طول هفته مجلس یک خروجی معناداری برای مردم نداشته باشد.
وقتی خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، رئیس محترم مجلس از تعداد طرحها و لوایح بررسی شده گزارشی دادند. مقام معظم رهبری به نوعی فرمودند خروجی اینها در بیرون چه بوده است؟! من هم همین حرف را میگویم. در این آخرین هفته کاری ما در تابستان که روزهای یکشنبه، سهشنبه و چهارشنبه هفته قبل بود، خروجی مجلس چه بود؟
گاهی مواقع هم به جای اینکه هزینه بدهیم، مطالبی در صحن مجلس مطرح میشود، با علم به اینکه شورای نگهبان تائید نمیکند! یعنی بدون اینکه مدیریت مجلس بخواهد هزینهای بپردازد، مستقیم سراغ شورای نگهبان و مجمع تشخیص میفرستند که آنها جواب بدهند.
یعنی هزینهها را به گردن بقیه ارکان نظام میاندازند؟
بله.
نمونههایی را سراغ دارید که با همین رویکرد بوده باشد؟
نمیخواهم نام ببرم. ولی ما برخی مواقع چیزهایی را مصوب میکنیم که نشدنی است. برخی مواقع مصوباتی در مجلس انجام میشود که میتوانند جلوی آن را بگیرند، یعنی مثلا میخواهید با مفاسد مبارزه کنید، اما با تخلف آئیننامهای جلوی آن را میگیرند و با رایگیری میگویند مبارزه با مفاسد اقتصادی بار مالی دارد! در صورتی که اگر اصل آن را پیگیری کنید نه تنها هزینه ندارد که درآمد هم دارد.
ولی از طرف دیگر، یکباره دهها یا صدها منطقه ویژه اقتصادی را خارج از قاعده مصوب میکنند و نیمی از آن هم ربطی به لایحه دولت ندارد و نگران اصل ۷۵ هم نمیشوند، هرچند من با این مخالفتی ندارم که در نقاطی از کشور این مناطق ایجاد شود، اما میگویم چطور ممکن است یکباره ۱۰۰ یا ۹۰ منطقه ویژه اقتصادی مصوب میشود و نیمی از آنهم در لایحه دولت نبوده و طرح مجلس است؟ اما میگویند چرا هزینه را من بدهم؟ برود شورای نگهبان! در حالی که میتوان اعلام کرد که مغایر اصل ۷۵ است و قابل قبول نیست و در دستور قرار نمیگیرد، چون آئیننامه میگوید اگر اینطور باشد اصلاً در دستور قرار نمیگیرد.
اینها مثال است؛ یعنی هر چه درآمدزایی داشته باشد برای ماست و هر چه هزینه داشته باشد برای نظام است! در کنار این، یکی از مهمترین قسمتهای کار مجلس نطقهاست. چطور ممکن است در بین صدها نطقی که انجام میشود یکبار هم ریاست محترم مجلس نباشد؟ در صورتی که کسی که رئیس مجلس هست میداند امروز چه کسانی نطق دارند و از پیش مشخص است که چه کسانی چه صحبتهایی دارند! این مشخص است. پس مشخص است نمیخواهند هزینه پرداخت شود؛ بالاخره کار سخت میشود.
در واقع مدیریت مجلس میخواهد کار را بدون هزینه جلو ببرد؛
بله. در صورتی که هر پستی در جمهوری اسلامی دارای درآمد و هزینه است. باید مسئولین جمهوری اسلامی، از خود، شخصیت و زندگیشان برای کار مایه بگذارند. وقتی اینطور نمیشود، یکباره در مجلس چشم باز میکنید و سخنانی میشنوید که از رادیو بیگانه هم به راحتی این صحبتها را نمیشنوید.
جالب است که یکبار هم به این افراد تذکر داده نمیشود! در حالی که آئیننامه داخلی میگوید اگر چنین حرفی بیان شد، باید تذکر داده شود. اگر این مسائل بیان شود تذکر کتبی، توبیخ و همه موارد وجود دارد. فرد هم میبیند اینجا همه چیز آزاد است، منطقه آزاد واقعی همین جاست. همه حرفها را هم بیان میکنند و بعد میگویند آزادی نیست.
من خیلی دوست ندارم وارد بحثهایی شوم که نماد سیاسی داشته باشد ولی برای جایگاه نظام، ارزشها و هزینههایی که برای نظام دادهایم، دلمان میسوزد. دنبال این هم نیستیم کاری کنیم که خدای نکرده رئیس مجلس تضعیف شود و یا اقتدار لازم را نداشته باشد، ولی اگر قرار باشد بین نظام و رئیس مجلس یا هر جایگاه دیگری انتخاب کنیم، قطعا نظام را انتخاب خواهیم کرد.
در واقع در آن تذکر تندی هم که من دادم، جمعبندی من این بود؛ چون من در دورانهای گوناگون مجلس روسای مختلفی را دیدهام، معمولاً روسای مجلس از صبح تا ظهر در جلسه حضور دارند. یک زمانهایی خستگی وجود دارد، نیم ساعت زنگ تفریح باشد. یعنی مجلس از ده تا ده و نیم استراحت کند. وگرنه ما کلا سه روز حدود سه تا ۴ ساعت در مجلس کار داریم. حالا یک زمانی استثنائاً رئیس مجلس باید جایی برود، نائب رئیس جلسه را اداره میکند. ولی الان در مجلس ما از ساعت ۱۰ به بعد، در قریب به اتفاق روزها، رئیس مجلس تشریف ندارند.
در کنار این امر، بحث این است که اگر یک نماینده مجلس در یکی از مساجد کشور برود و به او بگویند وضعیت کشور این است؛ طرح شما چیست؟ ممکن است برخی نمایندگان خبرهایی را در دست داشته باشند و از جاهای گوناگون خبر بیاورند، ولی حق طبیعی آنها است که اطلاعات داشته باشند و در جریان مسائل قرار گیرند. مثلاً چرا من نباید بدانم پول دلار ۱۳ هزار تومانی کجا میرود؟ اصل ۵۳ و ۵۲ قانون اساسی میگوید بودجه متمم باید وجود داشته باشد، پولهای باید به خزانه دولت واریز شود، باید از خزانه دولت برداشت شود. من در کمیسیون برنامه و بودجه هستم و یا با هر جای دیگری ارتباط دارم و میدانم، دیگران چی؟ از کجا باید بدانند و جواب مردم را بدهند؟
در چه قسمتی این پولها هزینه میشود؟ شما نماینده هستی، مردم اینطور جلوی شما پرپر بزنند و از شما هم بخواهند و شما هم هیچ اطلاع و هیچ قدرت تصمیمگیری نداشته باشی. از این بدتر هم نمیشود که وقتی کار به استیضاح وزرا میرسد آنچنان به آن پیچ و خم میدهند که در نهایت وزیری استیضاح شود که مسئله اصلی نیست!
مثل وزیر آموزش و پرورش؟
دقیقا. اولویت اول و بالاتر هم وجود دارد. اینها را انسان با چشمهایش باید ببیند و حس کند، این اوضاع واقعاً رضایتبخش نیست.
آقای دکتر با همه این اوصاف و با این انتقادهایی که هم از سوی طیف اصولگرا و انقلابی مجلس و هم از طیف مقابل به نحوه مدیریت مجلس وجود دارد، این سوال برای برخیها وجود دارد که چرا آقای حاجیبابایی از رقابت برای ریاست مجلس به نفع آقای لاریجانی کنار میرود؟
این اتفاقاً دلیل محکمی است بر اینکه من نوعی با نگاه شخصی و حزبی جلو نمیروم و در هر برههای با توجه به نیاز کشور و بر اساس احساس مسئولیت و تکلیف جلو میروم. در مورد دولت هم اینچنین است؛ یک روزی ما از تمامیت دولت برای همه وزرا سعی میکنیم حمایت میکنیم و با رئیسجمهور ملاقات میکنیم و میگوئیم هر کسی را شما معرفی کنید حمایت میکنیم تا بتوانید قدم بردارید و کار کنید؛ یک روز هم سوال از رئیسجمهور میپرسیم و یک روز دیگر هم استیضاح وزیر رقم میخورد.
یعنی انتخاب نقطه مقابل آقای لاریجانی به معنای این بود که ممکن است هزینه بیشتری بر روی دوش نظام گذاشته شود؟
من با توجه به شخص کار نمیکنم. من کاندیدای ریاست مجلس بودم، تشخیص دادم مدیریت فعلی به همین عللی که بیان میکنم، آن طوری که نظام میخواهد و باید انقلابی و مطابق منافع مردم حرکت کند و نه حزب و گروه، حرکت نمیکند. در عین حال، به این جمعبندی هم رسیدم که الان بین دو جریان کدام را باید انتخاب کنم که رئیس مجلس باشد؟ الان دلیل من خیلی روشنتر است که اگر یکی از این دو جریان حاکم شود، این نطقهای ساختارشکنانه در مجلس افزایش مییابد.
نه اینکه من از آقای دکتر لاریجانی رضایت داشتهام و به او رای دادهام؛ نخیر! اینطور نبوده است. من بین دو حرکت و نه دو شخص، انتخاب کردم. شاید اگر جریان دیگری انتخاب میشد، این نطقهای ساختارشکنانهای که هفته قبل من به آنها تذکر دادم در آن موقع ۵ برابر میشد.
پس حرکت ما برای نظام بوده است؛ هر جایی ببینم حرکت ما برای نظام منافع بیشتری دارد و ضرر کمتری متوجه نظام است، باید آن را انتخاب کنیم. لذا آن حرکت را کاملاً درست میدانم و اگر امروز هم این اتفاق بیفتد، باز همان کار را میکنم.
به بحث مشکلات کلان کشور مخصوصاً مسائل اقتصادی برسیم. به اعتقاد خیلیها، این مشکلات معلول عملکرد و نوع نگاه دولت است. موضع فراکسیون نمایندگان ولایی در خصوص مشکلات کشور چیست؟ آیا استیضاحها باید ادامه پیدا کند یا باید به خود دولت سپرده شود که ترمیم تیم اقتصادی را پی بگیرد؟
ما مواضعمان را صادقانه بیان میکنیم. چندی قبل در مجلس تعدادی از نمایندگان صحبت کردند که باید طرح «عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور» نوشته شود. اولین کسی که در این مورد موضع گرفت من بودم. اعلام کردم به هیچ وجه بحث عدم کفایت مطرح نیست، دولت در پیشانی کار است و جنگ، جنگ اقتصادی است و باید دولت بماند، اما سوال از رئیسجمهور، نقد رئیسجمهور و استیضاح باید با قدرت برقرار باشد.
بعد هم دیدید که همه در این رابطه صحبت کردند و مقام معظم رهبری هم فرمودند سخن گفتن از این قضایا (برکناری رئیس جمهور و دولت) در زمین دشمن بازی کردن است. این شفاف و روشن است. در بحثهای گوناگونی هم که مانند سوال از رئیسجمهور مطرح شد، نقش خودمان را ایفا کردیم. یعنی فکر نمیکنم کاری به این زیبایی انجام شده باشد که رهبر انقلاب از هر دو طرف تقدیر کرده باشند.
به نظر من موفق بود. هم در آرا و هم حساسیتبرانگیز نشد و هم مجلس را دوقطبی نکرد. تمام توان را بکار گرفتیم که کسی تندروی نکند و همه موضوعات حسابشده بحث شود. الحمدالله آراء هم نتیجه داد و مجلس هم حس کرد که این کار جناحی نیست.
در مورد استیضاحها هم همین طور است؛ ما مواضع فراکسیون را به آقای رئیسجمهور اعلام کردیم. بیش از دو ماه به رئیسجهور فرصت دادیم که تیم اقتصادی دولت یا موفق بوده و یا موفق نبوده است، اگر موفق بوده چرا خروجی ندارد؟ به هر دلیلی امروز در کشور طبق اجماع عمومی تیم اقتصادی موفق نبوده است. اگر موفق نبوده است، خود شما اینها را تعویض و ترمیم کنید. اجازه ندهید مجلس یکی یکی ورود پیدا کند و استیضاح کند و اینها را انجام دهد. شاهد بودید که این کار هرگز انجام نشد! حالا یک سوال مطرح میشود که مجلس در منظر دید مردم است و دو راه بیشتر ندارد، اینکه بگوید رها کنیم و یا استیضاح انجام دهد. اگر رها کند مردم خواهند بخشید؟ مردم این امر را بر مجلس نخواهند بخشید. اگر بخواهد استیضاح کند باید استیضاح هدفمند باشد.
به نظرم، ما استیضاحهای هدفمند را دنبال میکردیم، ولی به هر دلیلی هم نقش مجلس و هم نقش هیات رئیسه و هم نقش فراکسیونهای دیگر به گونهای شد که مسیر را از اولویتها تغییر داد! اگر قرار بود استیضاحها اولویتبندی شود، اولویت اول وزیر اقتصاد و کار نبود. البته نمیگویم اینها نباید استیضاح میشدند؛ حرف من این است که اولویت اول نبودند.
اولویت اول از نظر شما کجا بود؟
وزیر اقتصاد امروز در دولت چه نقشی دارد؟ بخش اصلی کارش مالیاتها و گمرک است؛ مالیاتها که امروز انجام میشود و حتی بهتر از قبل است و گمرک هم با همه خرابیها خیلی خوب پیش رفته بود. مشکل امروز صنعت نیست؟ فقط این یک مورد را میگویم، نه بیشتر. الان وضعیت صنعت، خودرو، افرادی که دستگیر شدند و مسائل دیگری که وجود دارد را کنار هم قرار میدهید، چه میبینید؟
من نه استیضاحی امضا کردم و نه پیشتاز در این امور هستم. مدیریت کار را دنبال میکنم و دوستان پیگیری میکنند و ما هم در صورت لزوم، با توجه به شرایط موجود کارهای حمایتی را با دوستان دنبال میکنیم.
فکر میکنید دولت پیام مجلس را گرفته است؟ چون ظاهرا این روندی که دولت میرفته که به وضعیت امروز منتهی شده، همچنان ادامه دارد!
حتماً دولت پیام را دریافت کرده است اما اینکه حال اجرای پیام را داشته باشد یا نه، نمیدانم! (میخندد).
من فکر میکنم دولت نمیداند با خودش چند چند است. دولت گرفتاریهای خودش را دارد. دوست ندارم حرفهای من رنگ و بوی سیاسی داشته باشد یا بیانصافی باشد، اما احساس میکنم دولت میخواهد برخی از وزرا را نداشته باشد.
ولی میخواهد هزینه این را بر گردن مجلس بیندازد.
بله، دقیقا. میخواهد هزینه را پرداخت نکند. مثلاً میگوید فلان وزارتخانه را دو وزارتخانه کنیم؛ چرا؟ چون این وزیر را نمیخواهد. خب اگر وزیری را نمیخواهید بردارید، ولی شرکای انتخاباتی اجازه نمیدهند! بالاخره عموها و عموبزرگها و بابابزرگهای دولت در اطراف رئیسجمهور فراوان هستند که هر کدام در انتخابات زحمت کشیدهاند و سهم دارند.
من نمیخواهم بگویم این لزوما خوب یا بد است؛ کار مملکت جلو برود، همین هم خوب است. خروجی برای مملکت مهم است، اما دولت نمیتواند. حس میکنم در دولت جزیرههای گوناگونی وجود دارد که اینها هیچ همگونی با هم ندارند.
نکته همین است! میبینیم کار را به جایی رساندهاند که حتی رهبری نظام مجبور میشوند درباره پوشک بچه هم تذکر بدهند که نایاب شده و مردم عصبانی میشوند! فکر میکنید اینکه دولت حال پیگیری مطالبات مردم و مجلس را ندارد، تا کجا ادامه پیدا میکند؟ بالاخره حد یقف این سستی و تعلل تا کجاست؟!
نمیخواهم پیشبینی در این زمینه داشته باشم، اما میخواهم این نکته را بگویم که ما معتقدیم تکلیف داریم که مطابق با نیاز مردم، هم در مجلس و هم در دولت هم حمایت کنیم و هم نقد کنیم. حمایت کنیم تا این خودرو راه برود، نقد کنیم تا در پیچ و خمها این خودرو خطرناک راه نرود.
تا جایی که ممکن است باید این اتوبوس را حفظ کرد تا به شکلی باید جلو برود که بتواند مسافرها به سلامت ببرد. مانند مادری که هم دوست دارد بچه را حفظ کند و هم دوست دارد این بچه را تربیت کند.
آقای دکتر، با وجود همه مشکلاتی که الان وجود دارد و صرفنظر از این که در آینده چه میشود، ما میبینیم هنوز هم دولت بدش نمیآید مسئولیت این مشکلات را به گردن دولت قبلی، یا حتی به گردن رقبای انتخاباتی یا جریانهای موهوم بیندازد، حتی اگر بتواند به گردن قبل از انقلاب هم میاندازند. این ناشی از چیست؟
کسی که انصاف ندارد، دین هم ندارد. باید به همه با چشم انصاف نگاه کرد، همانطور که دوست دارد درباره خودش نظر بدهند. دولت یک راه اشتباه و یک مسیر و استراتژی اشتباه را از ابتدا برای خودش تعریف کرد و آن استراتژی غلط، «ابتناء برنامهها بر دولتهای قبلی» بود؛ یعنی هر موفقیت و هر عدم موفقیت خودش را سنجاق به دولت قبل کرد. یعنی چه؟ یعنی هر جایی که موفق میشد میگفت چون در قبل اینجوری بود و من جور دیگری کردم، موفق شدیم. بارها گفته شد که تورم در دولت قبل به ۴۰ و خردهای درصد رسید و امروز این تورم را تک رقمی کردهایم؛ این بارها تکرار شد. یا اگر در جایی موفق نشد گامی بردارد، گفت این به دلیل انباشت مطالبات و مشکلات از قبل است.
استاد شهید مطهری در یکی از کتابهایش مینویسد که گناهان کبیره فراوان هستند اما یک گناه کبیره وجود دارد که خداوند قول داده در همین دنیا جبران میکند و آن هم «ظلم» است؛ نباید به دیگران ظلم کرد. هم این دولت، دولت قبل از آن و قبلتر از آن، حتماً نکات مثبت و هم نکات منفی داشتهاند. ظلم کردن به دیگران، انسان را به همان ظلم گرفتار میکند.
کوبیدن و بیانصافی کردن درباره ۴۲ درصد تورم که در یک بازه زمانی بود و یا با توهین، دلیل را کمعقلی و عدم مدیریت دانستن، درست نیست. امروز نمیتوان گفت تورم چقدر است؟ چون حساب و کتابی ندارد. مردم باید این را بیان کنند، فکر نمیکنم در جامعه کسی باشد که بگوید تورم کمتر از قبل است.
حداقل این است که این تورم با رکود همراه شده است و با رکود تورمی درگیریم!
بله؛ این کارها باعث میشود تا خلأهای کار بیشتر نمود کند و لذا الان دیگر دولت چندان نمیگوید تقصیر دولت قبل است؛ اصلاً این مسئله را کسی نمیپذیرد. دولتی هم که در آینده بیاید در خصوص این دولت ظلم خواهد کرد. در حالی که دولتها در این انقلاب همانند واگنهای یک قطار هستند.
در دولت انسانهای فعال و مدیران قوی و قدرتمند و وزرای قدرتمند وجود دارد، اما همانند تیم پرستارهای است که هیچ کدام با هم هماهنگی ندارند. برای همین است که یک تیم دسته سه به راحتی میتواند از این تیم پرستاره ببرد.
علت این ناهماهنگی چیست؟ از ابتدای دولت یازدهم تا الان، این نکته زیاد گفته شده است.
ببینید، هر دولتی باید بنای خود را بر یکسری اصولی بگذارد و دولت را تشکیل دهد. دولت اصلاحات بنای خود را بر توسعه سیاسی گذاشت، مرحوم آقای هاشمی رئیسجمهور شد و گفت من به اندازه کافی سیاسی هستم، دیگر وزرای من سیاسی نباشند. آقای احمدینژاد گفت من در دولت خود ژنرال نمیخواهم، من کسانی می خواهم با هم هماهنگ باشند. من روی این بحث نمیکنم که این دولتها چقدر موفق شدند، اما این دولت گفت من میخواهم ژنرالها را بیاورم.
بالاخره ژنرالها هر کدام تفکر و اندیشه خاص خود را دارند، افراد زحمتکشی هم هستند که در انقلاب کار کردهاند. هم ژنرالها را به خیال خودشان سر کار آوردند و هم افرادی را آوردند که سرباز بودن آنها هم جای شک دارد، چه برسد به اینکه ژنرال باشند. امروز در دولت این چنین است که در گروهبان بودن برخی وزرا حرف است.
این به دلیل همان شرکای انتخاباتی و بابابزرگهای و عموزادههای دولت است؟!
احسنت. دولت آقای روحانی میخواهد هم خودش باشد و هم نمیتواند خودش باشد! به هر دلیلی این اتفاق نمیافتد. یکسری ژنرال وجود دارد که اینها به راحتی نه میخواهند در دولت باشند و نه دولت میخواهد آنها باشند. اما دولت نمیخواهد هزینه بدهد و اینها را بردارد. ژنرال نفت، ژنرال راه، ژنرال کشاورزی، ژنرال صنعت، ژنرال اقتصاد کلان و غیره ژنرالهایی هستند که هرکدام زحمت کشیدهاند و هر کدام هم ایده و تفکری دارند، اما هر کدام خودشان را یک شخصیتی میدانند، هرکدام خودشان را یک «حسن روحانی» میدانند.
از سوی دیگر، در داخل دولت کسانی میخواهند بر اینها حکومت کنند که آنها نمیپذیرند.
فکر می کنید آینده همین مجلس و همین دولت چه خواهد شد؟ با این روندی که الان مجلس و دولت پیش میروند، فکر میکنید مردم درباره جریانهای حاکم بر این مجلس و دولت چه تصمیمی خواهند گرفت؟!
باید امید را زنده کنیم؛ ما راهکارهای فراوان برای این داریم که دولت را سرپا نگه داریم و مجلس را تقویت کنیم. همین راهکاری که شروع کردهایم؛ یعنی باید تلنگر بزنیم، بگوئیم تا متوجه شوند، مانند سوال از رئیسجمهور. از رئیس مجلس هم این سوال پرسیده شود که چرا همه کنار میروید تا نظام تاوان بدهد؟ شما باید جواب بدهید. شما سه نفر (سران سه قوه) باید جواب بدهید. نباید از هزینه دادن کوتاه بیایید و همه چیز را به سمت و سویی برید که نظام هزینه مدیریت شما را پرداخت کند.
اینجا زینتالمجالس نیست که آدم کِیف کند و کتکش را نخورد. هر ریاستی در این نظام به اندازه گستردگی آن، سختی و پاسخگویی دارد و باید جواب داده شود.
مهمترین سند میان مدتی که الان پیشروی مجلس و دولت و همه دستگاهها قرار دارد، قانون برنامه ششم توسعه است. بارها اشاره کردهاید که خیلی از احکام این قانون اجرا نشده است، از جمله ماده ۲۹ و بحث شفافیت حقوق و مزایا. تاکنون در مجلس بررسی کردهاید که دقیقا چقدر از احکام برنامه ششم اجرا شده و مجلس چقدر دنبال مطالبه این برنامهها بوده است؟
درصد دقیق اجرا را باید بررسی کنیم، اما برداشت من این است که دولت لطف و نگاه خاصی به برنامه ششم ندارد و مجلس هم هیچ ارادهای که دولت را مورد پرسوجو قرار دهد و به میدان بیاورد و او را به برنامه ششم ملزم کند، ندارد! مگر این که نماینده و یا گروهی از نمایندگان کاری انجام دهند.
علت این بیحالی عمومی در مجلس و دولت چیست؟ سن و سالهای بالا تاثیر دارد یا عامل دیگری در کار است؟!
مجلس و دولت اسیر آیندهنگری سیاسی هستند.
حتی در این حد که قانون را اجرا نکنند؟
مجلس و دولت اسیر آیندهنگری سیاسی هستند! و این اشتباه است؛ چون هر آیندهنگری مثبت از دل یک کار قدرتمند بیرون میآید، نه از دل کار ضعیف و انفعالی. امروز مجلس هم اسیر این قضیه است. این اصلا با روحیه من سازگار نیست که بخواهم دولت را تضعیف کنیم، اما باید بگویم که مجلس قربانی دولت شد. مجلس قربانی برجام شد! مجلس دارد قربانی این وضعیت اقتصادی هم میشود.
و خودش هم خواسته است که قربانی شود!
از یک جهت این آگاهانه است، از جهت دیگر هم ناآگاهانه است. آگاهانه از این جهت که راهبری این امر کاملاً آگاهانه است، ولی نمایندگان در داخل مجلس ممکن است چنین ایدهای نداشته باشند و ناخودآگاه در این قطار قرار گرفته باشند.
میخواهم بگویم اشکال از داخل واگن ها نیست، اشکال از لوکوموتیو است. حداقل این که بفهمیم قطار ما اشتباه میرود حق طبیعی ماست.
نگاه من همیشه این بوده است که اکثر نمایندگان مجلس، حتی در مجلس ششم، کسانی بودهاند و هستند که دوست دارند کار کنند، دوست دارند در مسیر سالم حرکت کنند اما گاهی مواقع اعمال سیاستهای حاکم بر مجلس هم نمایندگان را در معرض خطر قرار میدهد و هم مجلس را در معرض خطر قرار میدهد و هم نمایندگان را ناخواسته در مسیری قرار میدهد که این نمایندگان هر چه تلاش میکنند به آن ایده دلخواه خودشان نمیرسند.
نماینده باید مراقب باشد در میدان فعالیتهای نمایندگی اعم از سوال و استیضاح و نطق، «بنزین سیاستها» نشود، اگر میخواهد بماند باید به نظام و مردم اتصال پیدا کند. اگر اتصال نیابد، پوست خربزهها و احسنتهای کوتاه مدت باعث میشود از او به عنوان ابزار و نردبان استفاده شود.